زمان جاری : دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 - 9:58 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 63
نویسنده پیام
ninaa آفلاین



ارسال‌ها : 28
عضویت: 15 /9 /1391
سن: 15
لطیفه خالی همین
::یارو میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ یارو میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ یارو میگه: قربان شما، دست بوسن!
************
مرد: میدونی برای هدیه تولدت چی خریدم؟
زن: نه.
مرد: اون پژو 206 قرمز رنگ که کنار خیابون پارک شده رو میبینی ؟؟؟
زن: آررررره...
مرد: یه شال درست به همون رنگ !!!
************
پسره تو خواستگاری از دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه
************
حیف نون میره تو خیابون می بینه نوشته: سیو همان سیب است...
میگه: دروغ میگن! خودم خوردم صابون بود!!!
************
به یارو میگن: با باقی جمله بساز میگه: ما دیشب کوبیده خوردیم
میگن باقیش کو؟
میگه: تو یخچاله
************
یارو زن سبزه میگیره گره اش میزنه!
************
شاباش چیست؟ حرکتی ست محترمانه برای وحشی کردن شخص درحال رقص.
************
زلزله در شهر حیف نون 700 نفر کشته داد. 5 نفر بر اثر زلزله ، 695 نفر هنگام تقسیم چادر.
************
آلمانیها معتقدند اگه یه طاووس داشته باشی که برات نازکنه ، یه تمساح که برات اشک بریزه ، یه کلاغ که برات خبر بیاره ، یه روباه که فریبت بده ، دیگه نیاز نیست زن بگیری!
************
یارو میره یخ بخره پول کم میاره به یخ دست میزنه میگه از این سردتر نداری؟
************
کارت عروسی حیف نون :
شروع مراسم از ساعت ۶ تا هر وقت که دعوا شد !
************
وقتی خداوند مرد را آفرید پشیمان شد پس زن را آفرید تا جون اونو بگیره!
************
یارو از بالای دیوار میوفته رو یه خر ، به خره میگه خدا از برادری کمت نکنه!
************
یارو از دوستش میپرسه توکه چشم کجاست؟ دوستش میگه چشم که توک نداره.میگه پس چرا خواننده میخونه توکه چشمات خیلی قشنگه..!
************
یارو میره سربازی اونقدر به زنش نامه می ده که زنش عاشق پستچی میشه!
************
یک روز مردی با عجله پیش دکتر می رود و می گوید: سلام دکتر! زود بیا، آپاندیس زنم درد گرفته است. دکتر می گوید: من که یک هفته پیش آپاندیس زنتان را عمل کردم، مگر می شود یک زن دو تا آپاندیس داشته باشد؟ آن شخص می گوید: نه، ولی یک مرد که می تواند دو زن داشته باشد.
************
سوال امتحانی تو شهر خنگول : احمدشاه قاجار را فقط نام ببرید.
************
سوال امتحانی در شهر خنگول : 124هزار پیامبر را نام ببرید و با رسم شکل توضیح دهید ( 25/0 نمره)
************
غضنفر کارخونه ی سوسیس کالباس میزنه ، رو بسته بندی محصولاتش مینویسه : تهیه شده از گاو تازه !!!
************
غضنفر اینا از قرنها پیش با فناوری نانو آشنا بودند !
نانو خیار ، نانو گوجه ، نانو رب ، نانو هندوانه
نانو خربزه ، نانو ماست ، نانو آبدوغ ، نانو بادمجان !
و همچنان پیشرفت ادامه دارد !
************
به غضنفر میگن اسب تندتر میتونه بدوه یا خر؟
میگه تعریف از خودم نباشه خر.
************
غضنفر تو دادگاه محاکمه می‌شد. وکیل مدافع هنگام دفاع ازش گفت: «آقای قاضی! مردی که شما محاکمه‌اش می‌کنید پدری مهربان، انسانی شریف، آدمی‌با وقار، مردی درست کار و پاکدامن و شهروندی با انضباط و مطیع قانون است.» غضنفر در این هنگام به وکیلش اعتراض کرد و گفت: «آقای وکیل! تو از من پول گرفته‌ای، حالا داری از یک نفر دیگر دفاع می‌کنی؟»
************
معلم : 5 حیوان وحشی رو نام ببر؟
دانش آموز : 3 تا شیر ، 2تا ببر .
************
بچه به باباش میگه چطور هواپیمای به این بزرگی رو میدزدند؟ باباش میگه میزارن بره بالا وقتی کوچیک شد می دزدنش.
************
گردوخاک میره تو چش غضنفر میره چلوی آینه تو چشمش فوت میکنه خانمش میگه دیوونه تو فوت نکن بزار اون فوت کنه.
************
غضنفر به عنوان چترباز میره تو نیروی هوایی روز رزمایش بهش میگن وقتی رسیدی پایین دکمه سبزو بزن چتر باز میشه اگه باز نشد دکمه قرمزرو بزن حتما چتر باز میشه بعد که رسیدی پایین یه ماشین هست که تورو میبره پادگان. غضنفر میپره دکمه سبزو میزنه چتر باز نمیشه دکمه قرمزو میزنه بازن چتر باز نمیشه با عصبانیت میگه خوبه حالا ماشین هم نیاد!!
************
به غضنفر میگن بابات چند سالشه ؟ میگه نمیدونم خیلی وقته داریمش!
************
غضنفر مربی فوتبال میشه ، شماره 10 رو میکشه بیرون دوتا شماره 5 میفرسته تو!!!
************
به غضنفر میگن پاشو بیا ولایت بابات مرده-میگه دروغ میگید یه اتفاقی افتاده شما نمیخواین به من بگید.
************
غضنفر آلزایمر می گیره ازش می پرسن چه حسی داری؟
میگه : خیلی خوبه از وقتی مریض شدم هر روز با ادمای جدیدی آشنا می شم !
************
غضنفر توی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و در گوش راننده هی حرف می زد. راننده مرتب بهش می گفت: برو بشین سر جات. آخرش مسافرها به راننده می گن: آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره. راننده می گه: نه بابا اومده به من می گه: چپ کن یه کم بخندیم
************
به یارو میگن : نظرت راجع به روزنامه ها چیه؟ میگه جام جم خشکه - رسالت تیزه - همشهری نرمه - کیهان عالیه . . . با بقیه هنوزشیشه پاک نکردم.
************
یارو میره کوفه ضریح مختارو میگیره میگه دمت گرم عجب فیلمی بازی کردی!
************
غضنفر همراه زنش میرن مسافرت. شب میرن هتل خدمتکار میگه ببخشید شما دیر رسیدید غذا فقط برای یک نفر داریم.
غضنفر رو به زنش میکنه میگه : عزیزم پس تو شام چی میخوری؟؟

یکشنبه 26 آذر 1391 - 11:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | لطیفه خالی همین | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS